مـرد اگر بودم ، نبودنت را غـُروب هایِ پاییـز
در قهـوه خانه ی دوری سیگــآر می کشیـدمـ
نبودنت ، دود میشـُد و می نشست رویِ بخـار
شیشه هایِ قهـوه خانه
بـعد تکیه میدادمـ به صنـدلی
چشمهـآیمـ را می بستمـ و انگشتانمـ را دورِ استـکـان کمـر باریکِ
چـآی داغ حلقـه می کـردمـ ، تا بیشتر از یادم بـروی
نــامـرد اگر بودمـ ، نــبودنت را تا حآلا بایـد فـرامـوش کرده باشم
مـَرد نیسـتمـ ،
اما نـامـَرد هم نیســتمـ ،
زنـمـ و نـبـودنت پیــرهنمـ شـُده اسـت ...(!)
